پارسال تقريبا همين موقعها بود كه يواش يواش داشت جو انتخابات تو شهر حاكم ميشد. يكي رو ميديدي دو ساعت از وقتشو گذاشته بود و راجع به سياستهاي ميرحسين صحبت ميكرد، اون يكي ميگفت نه كروبي بهتره، بايد به كروبي راي داد. راستش من خودم پارسال اين موقعها نميخواستم راي بدم (بماند كه هفته آخر تصميمم عوض شد و رفتم بين كانديداي خوب و خوبتر، يكي رو انتخاب كردم). جلوتر كه ميرفت و به زمان انتخابات نزديكتر ميشد، با اينكه نميخواستم راي بدم، ولي يه چيز اين سبزهاي قبل انتخابات برا من جالب بود؛ اونم اتحاد و هميشكليشون بود. با اينكه اون موقع سبز نبودم، ولي ته دلم بهشون حسوديم ميشد، كه همهشون يك رنگ با هم، سبز بودن؛ چه تو عقيدهشون و چه تو ظاهرشون. اون موقع براي مني كه از بيرون از سبزها بهشون نگاه ميكردم، واقعا جالب بود.
حالا تقريبا يك سال از اون وقايع با همه بديها و خوبيهاش ميگذره. با اينكه نه الان و نه هيچوقت ديگه جاي نداها و سهرابها و اشكانها پر نخواهد شد، ولي الان به جرات ميتونم بگم جامعه سبزها بسيار بسيار گسترده از سال گذشته است. الان سبزها ديگه تنها شامل راي دهندهها به ميرحسين نيستند، بلكه هركسي كه يه ذره هم ته دلش براي آزادي ميتپه سبزه.شايد ما تو ظاهر سبز بودن همديگه رو نبينيم ولي ميدونيم هر روز كه ميگذره سبزتر از گذشتهايم.
برم سر اصل مطلب! اين روزا كه داريم به فصل گرما نزديكتر ميشيم و يواش يواش پيراهنها، تيشرتها و مانتوهاي رنگارنگمون رو از تو كمدهامون در مياريم و اون كاپشنهاي سياه رنگ رو جاشون ميگذاريم، چه خوبه دوباره اون پيراهنهاي سبزمون كه يادآور خاطرت تلخ و شيرينمون از جنبش هست رو بر تن كنيم، و اين اتحامون رو حتي تو رنگ لباسهامون هم، به همديگه نشون بديم. شايد بعضيها بترسن. درسته! ممكنه روز تظاهرات پوشيدن اين پيراهنهاي سبز كمي خطرناك باشه، ولي در روزهاي عادي و مثلا در سركار، تو دانشگاه، وقت تفريح و هر جايي كه امكانش باشه، نه تنها مشكلي ايجاد نميكنه، بلكه باعث دلگرمي سبزهاي ديگه هم ميشه.
امروز فقط 45 يا 46 روز ديگه به سالگرد كودتاي انتخاباتي مونده. با توجه به اينكه رهبران جنبش، مردم رو دعوت به تظاهرات تو اون روز كردند، ما هم بايد به هر شكل ممكن دوباره جو رو به نفع سبزها برگردونيم، تا سالگرد كودتاي 22 خرداد باشكوه برگزار بشه. به نظر من يكي از بهترين راهكارها براي شكستن اين فضا، پوشيدن پيراهنهاي سبزمون و نشون دادن اتحادمون به همديگه است. به شخصه خودم وقتي تو خيابون قدم ميزنم و يكي رو ميبينم كه سبز موسوي تنشه، با اينكه احتمال ميدم كه شايد اين سبز ربطي به سبز ما نداشته باشه، ولي ته دلم يه احساس خوبي بهم دست ميده كه ما بيشماريم!
به اميد ايراني آزاد، وعده ديدار 22 خرداد89
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر